ادعای دینداری
حجابش خیلی کامل بود همیشه با خودم میگفتم امثال او در این جامعه کمیابند گرچه خودم هم با حجاب بودم اما نمیدانم چرا همیشه خودم را دست کم میگرفتم در صورتیکه رشته ی من فنی بود و با حجاب بودن در رشته ی من بین آن همه پسر با این جو دانشگاهی بیشتر از رشته های علوم انسانی ارزش داشت...همیشه به من میگفت تو هیچ وقت ازدواج نکن چون خیلی اسراف میکنی و الگویت حضرت زهرا(س) نیست. منظورش از "اسراف" خرید لباس بود چون اعتقاد داشت لباس هر کس هر وقت کهنه و پوسیده شد باید برای خرید اقدام کند..کم کم داشت باورم میشد که ولخرجی میکنم ...گهگاهی که با هم بحث سیاسی داشتیم من را ضد ولایت فقیه قلمداد میکرد چون اعتقاد داشت گامهایم در راستای بصیرت زایی مستحکم نیست! تا اینکه با هم شروع به کار فرهنگی کردیم...عجیب وقتی ازدواج کرد کلیه فعالیت های فرهنگیش را تعطیل کرد تا جاییکه آخرین بار که در مورد مباحث سیاسی تبادل نظر میکردیم متوجه شدم به خاطر گرانی بعد از هدفمند سازی یارانه ها و تشکیل زندگی مستقل کاملا از موضع سیاسی اش فاصله گرفته ...این بار که دیدمش باورم نمیشد همان زهرای قبلیست تیپ ظاهری اش کاملا متفاوت با قبل ازدواجش شده بود چون اعتقاد داشت متاهل است و توجه ها همیشه به سمت مجردهاست ..مهریه حدود 300 میلیون شده بود و در توجیه این مهریه، پشتوانه ی زن بودن را بهانه کرد...
امروز به معنای واقعی فهمیدم چادر من حرمت دارد صرفا برای حجاب نباید به آن نگاه کرد بلکه اهداف و اعمالم باعث معنا گرفتن آن میشود..
یاد روزی افتادم که عاقد مهریه ام را بلند خواند همه تعجب کرده بودند.یک جلد کلام ا... مجید ،به همراه یک آینه و یک جفت شمعدان و 14 سکه بهار آزادی ...
و من هم با افتخار و بلند گفتم ..با اجازه ی پدر و مادرم و با استعانت از امام زمان(عج) بله..